English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (2966 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thinner U رقیق کننده
attenuant U رقیق کننده
diluent U رقیق کننده
diluter U رقیق کننده
dilutor U رقیق کننده
thinnre U رقیق کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
auto lean U مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
diluent U ماده رقیق کننده
diluting media U ماده رقیق کننده
paint thinner U تینر یا رقیق کننده رنگ
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
Other Matches
attenuates U رقیق
thinnest U رقیق
pappy U رقیق
attenuating U رقیق
dilute U رقیق
thins U رقیق
attenuated U رقیق
attenuate U رقیق
thinners U رقیق
light fog U مه رقیق
wishy washy U رقیق
wishy-washy U رقیق
thinned U رقیق
thin U رقیق
watery U رقیق
rare U رقیق
diluting U رقیق
attenute U رقیق
washy U رقیق
ethereal U رقیق
rarest U رقیق
rarer U رقیق
dilutes U رقیق
lean U رقیق
diluted U رقیق
leaned U رقیق
leans U رقیق
rarefactive U رقیق شونده
rarefy U رقیق کردن
thinnest U رقیق کردن
dilute phase U فاز رقیق
poor lime U اهک رقیق
rarify U رقیق کردن
pap U خوراکنرم و رقیق
dilution U رقیق سازی
extenuate U رقیق کردن
rarafaction U رقیق سازی
dilution U رقیق کردن
dilution U رقیق شدگی
thin U رقیق و ابکی
thins U رقیق و ابکی
thins U بطور رقیق
thins U رقیق کردن
derichment U رقیق سازی
arrefication U رقیق سازی
subtilize U رقیق کردن
tender hearted U رقیق القلب
tender minded U رقیق القلب
thinnest U بطور رقیق
thinnest U رقیق و ابکی
thinning U رقیق گردانی
thin U بطور رقیق
thin U رقیق کردن
thinned U رقیق و ابکی
thinned U بطور رقیق
thinned U رقیق کردن
thinners U رقیق و ابکی
thinners U بطور رقیق
thinners U رقیق کردن
to wash down U رقیق کردن
dilutes U رقیق کردن
lean gas U گاز رقیق
lean mixture U مخلوط رقیق
lenis U رقیق فریف
diluting U رقیق کردن
tender-hearted U رقیق القلب
attenuate U رقیق کردن
diluted U رقیق کردن
dilute U رقیق کردن
attenuates U رقیق کردن
attenuating U رقیق کردن
attenuated U رقیق کردن
grout U ملاط رقیق
diluted soluble oil U روغن حل شونده رقیق
crankcase dilution U رقیق سازی روغن
smaze U غبار شبیه مه رقیق
fined U رقیق شدن خوب
fine U رقیق شدن خوب
finest U رقیق شدن خوب
liniments U مرهم رقیق روغن مالش
lenis U دارای تلفظ نرم رقیق
slopped U مشروب رقیق وبی مزه
liniment U مرهم رقیق روغن مالش
slop U مشروب رقیق وبی مزه
slopping U مشروب رقیق وبی مزه
weakish U چیز رقیق و نرم سست و ضعیف
pickling U غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
this soup is mere wash U این سوپ خیلی رقیق است
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
slopped U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slopping U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
slop U غذای رقیق وبی مزه پساب اشپزخانه وامثال ان تفاله
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
blend U مخلوط کردن رقیق کردن
blends U مخلوط کردن رقیق کردن
thin U رقیق کردن لاغر کردن
thins U رقیق کردن لاغر کردن
thinners U رقیق کردن لاغر کردن
thinnest U رقیق کردن لاغر کردن
thinned U رقیق کردن لاغر کردن
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com